J'étais dans ma maison et j'attendais que la pluie vienne

Préface d’Alexandra Moreira da Silva
J'étais dans ma maison et j'attendais que la pluie vienne

من در خانه‌ام منتظر باران بودم

Traduit par :
Nazmjou Tinouche
Année de traduction :
2006
Langue :
Perse
Pays :
Iran

پنج زن و یک مرد جوان، از همه چیز برگشته بودند، از جنگ‌ها و نبردهایش برگشته بودند، بالاخره به خانه برگشته بودند، آنجا دراز کشیده بودند، در خانه، حالا، خسته از سفر و زندگی، آرام خوابیده بودند یا در حال مرگ، هیچ چیز دیگری، به نقطه شروع خود بازگشته بودند تا در آنجا بمیرند. آنها مدت‌ها، سال‌ها منتظرش بودند، همیشه همان داستان، و هرگز فکر نمی‌کردند که دوباره او را زنده ببینند. آنها از شنیدن خبری از او ناامید شده بودند، نه نامه‌ای، نه کارت‌پستالی، هرگز، هیچ نشانه‌ای که بتواند آنها را مطمئن کند یا قطعاً از انتظار کشیدن منصرف کند. امروز، آیا بالاخره چند کلمه، زندگی‌ای که آرزویش را داشتند، حقیقت را خواهند یافت؟ ما یک بار دیگر، برای آخرین بار، برای به اشتراک گذاشتن غنایم عشق مبارزه می‌کنیم، ما برای لطافت منحصر به فرد می‌جنگیم. ما می‌خواهیم بدانیم. ژان-لوک لاگارس، ۱۹۹۴

من در خانه‌ام منتظر باران بودم
Édition :
نشر نی
9789643127701
9 789643 127701